
سسسسسسسسسسسسلام
به دوستان گلزاریه خودم
امیدوارم دوخواهر بیشتر اخراجیهای ۲ بفروشه
فیلم ۲ خواهر بعد از گذشت سه هفته ۶/۴۸۹ میلیون فروخته
نظر یادتون نره
در ادامه یه مصاحبه ی تووووپ با عکسای باااااااااااااا حااااااااال و دانلود اهنگای دوخواهر گذاشتم
دوستدار شما مرضیه
تا اپ بعدی 


آيدا مصباحى : «تا باد مخالف وزيده نشود ، بادبادکى به اوج نمى رسد.» اين جواب سوپراستار سينماى ايران است به تمامى کسانى که خواسته اند حاشيه هاى زندگى اين بازيگر را شکل دهند. بازيگرى که قدرت مقابله با هر چند روز يک بحران را از روزهاى اول شهرتش داشته است. بازيگرى که اعتقاد و روشنفکرى اش را همانند يک نقاب کاذب به دست نگرفته بلکه سعى کرده به آن عينيت ببخشد و براى خود نگاه دارد. با مححمدرضا گلزار به بهانه ى اکران «دو خواهر» فيلمى که انتظار دوستدارانش را به پايان رساند و دوباره توانست گيشه هاى سينماى ايران را پر رونق کند به گفتگو نشستيم . زياد بودن مسائل اطراف اين بازيگر اين تعبير را يادآور مى شود که مشکلات بزرگ براى افراد بزرگ به وجود مى آيد.
آرش نصيرى : نمى دانم چرا بايد اين سؤال را بپرسم که آيا حاضر است چهره اش را به خاطر بازى در نقشى که به او پيشنهاد مى شود بشکند يا نه. احتمالا" ما هم درگير مسائلى هستيم که بعضى وقت ها مد مى شود و البته عامه ى مردم از آن نه اطلاعى دارند و نه به آن علاقمندند. سينما در همه جاى دنيا در شکل معمولش خلق زيبايى و لحظات زيبا براى کسانى است که لازم است بليط بخرند و چرخه ى سينما را بچرخانند و در سينماى نگران کننده ى ما محمدرضا گلزار بهترين آنهاست. آيا اين به خاطر چهره ى اوست؟ حتما" چهره بخش مهم قضيه است اما حتما" هم فقط چهره نيست. شرايطى پيش مى آيد که مردم يک نفر را به عنوان يک ستاره مى پذيرند و حالا او را پذيرفته اند آن وقت ديگر چه دليلى دارد من از او بپرسم: آيا حاضرى چهره ات را بشکنى؟ او البته همان جوابى را داد که همه مى دهند. مثل من که همان را پرسيدم که همه مى پرسند در حالى که در ممالک صاحب سينما هم اکثر چهره هاى جذاب و مورد توجه مردم، علاقه و حساسيت مردم را هم مد نظر دارند اما ما نه. شرايطى پيش مى آيد که مردم هنرپيشه اى را به عنوان چهره ى محبوبشان بپذيرند و گلزار اين شانس يا هوشيارى را داشته که آن چهره باشد. فرصت هايى پيش آمده که در فيلم هايى بازى کند که به اصطلاح هنرى ترند اما آن اتفاق ها نيفتاد و هوشيارتر ها ديدند که تصميم گيريش بد نبود و او حالا در مصاحبه اش مى گويد که حتما" صلاحش در اين بود چون خودش کوتاهى نکرده است. بازيش در بوتيک نشان داد که بازيگر هم هست و در فيلم هاى ديگر هم اگر بتوانيم از سد چهره اش بگذريم با کاراکترى مواجه مى شويم که مجموع آن ها همين است که مى بينيم. کسى که گيشه را تضمين مى کند، در کار و هنگام ساخت حرفه اى، پر تلاش و فداکار است و البته مى تواند الگوى خوبى براى جوانان باشد اگر حاشيه ها صحت نداشته باشند. جوان تحصيل کرده، ورزشکار و پرکار و تلاشى که هيچ وقت از حرکت نمى ايستد و اهل دود و دم و آفت هاى متأسفانه معمول و متداول دنياى جوانان و مجامع روشنفکرى نيست و البته دور و برش حاشيه ساخته مى شود و نتيجه ى اين حواشى ده دوازده ساله باعث مى شود نسبت به خيلى ها سوءظن داشته باشد و باقى قضايا که همه مى دانند.
خبرنگار : بگذاريد مصاحبه را با يک نکته شروع کنم. آدم هر وقت اسم کسى را مى شنود معمولا" نکات جالبى از آنچه در مورد آن شخصيت به ياد دارد به ذهنش مى آيد. من هميشه در مورد شما ياد اين نکته مى افتم که در تنها مصاحبه ى تلويزيونى تان گفتيد و خيلى تأثيرگذار بود. آنجا اشاره کرديد اگر خداوند به بنده اش نعمتى را مى دهد مسئوليت آن آدم بيشتر از ديگرانى است که آن نعمت را ندارند...
محمدرضا گلزار : آنچه در آن برنامه گفتم يک جمله ى زيبا از يکى از بزرگان دينى بود.
خبرنگار : شما از موضع کسى که اين موهبت را دارد حرف زديد و بنابراين انگار داريد از موضع بالا به اين قضيه نگاه مى کنيد...
محمدرضا گلزار: يعنى شما فکر مى کنيد که من از موضع بالا با اين قضيه برخورد مى کنم؟!
خبرنگار : نه! منظورم اين است که موضع آدمى که يک موهبتى را دارد و از آن صحبت مى کند با کسى که آن موهبت ها را ندارد متفاوت است. در اين صورت براى اينکه ديگران اين صحبت ها را باور کنند، احتمالا" بايد پارامترهاى ديگرى هم وجود داشته باشد.
محمدرضا گلزار : اعتقاد قلبى به داشتن يا نداشتن پارامتر مربوط نمى شود. ديگران باور مى کنند براى آنکه من اعتقاد قلبى به شدت قوى دارم، و لزومى نمى بينم در اين موارد حرف بزنيم.
خبرنگار : به نظر من، شما الگوى خوبى براى جوان ها هستيد. ورزشکار هستيد، درستان را خوانده ايد، اهل کار کردن و موفق هستيد، هنوز هم هم ورزش و تندرستى را پيگيرى مى کنيد و به نظر مى رسد حواشى که ديگران در موردش حرف مى زنند اصلا" مربوط به شما نمى شود. خيلى ها هستند که خيلى اعتقادات را ندارند اما در موردش حرف مى زنند. شما داريد و نمى خواهيد در موردش حرف بزنيد؟!
محمدرضا گلزار : مثلا" آيا براى شما عجيب است که من هميشه نماز مى خواندم و مى خوانم؟ آيا هنرپيشه اى که شلوار جين مى پوشد اگر نمازش را هم سر وقت بخواند عجيب، ناراحت کننده يا تعجب آور است؟ چرا غير قابل باور است؟
خبرنگار : غير قابل باور نيست اما ما با الگوهايى که خودمان در ذهن داريم ، آدم ها را مى سازيم . شايد متاسفانه انتظار جامعه چنين است.
محمدرضا گلزار : انتظار جامعه اين نيست. مشکل جامعه اين است که راجع به آدم ها هر جورى دوست دارد قضاوت مى کند. من يک مثالى را برايتان مى زنم، اگر دوست داشتيد آن را بنويسيد. بگذاريد اولش جمله اى از پائولو کوئليو را برايتان نقل کنم. ايشان مى گويد قبل از آنکه راجع به راه رفتن کسى قضاوت کنيد چند قدم با کفش هاى او برداريد. يعنى خودتان را در آن جايگاه و موقعيت ببينيد بعد راجع به او قضاوت کنيد. مورد دوم مثالى است که دوست دارم برايتان بگويم. مى گويند شخصى در اتوبوس که محيطى آرام و بى سر و صدا داشته نشسته بود، در اتوبوس باز مى شود و يک مرد با سه بچه اش وارد مى شوند. مردى که وارد مى شود توى خودش بود اما اين سه بچه اتوبوس را روى سرشان گذاشته بودند. شلوغ مى کردند، جيغ مى کشيدند و خودشان را به در و ديوار مى زدند. مرد اولى با خودش فکر مى کند که اين آدم چقدر بى فکر و بى شخصيت است و چقدر اين بچه ها را بد تربيت کرده است. با خودش مى گفت چرا اين مرد به فکر بقيه ى مردم نيست. دو، سه دفعه تصميم مى گيرد برود و به او بد و بيراه بگويد اما جلوى خوش را مى گيرد و اخر سر هم با يک لحن خيلى تند و بى ادبانه مى گويد: «آقاى عزيز، مگر نمى بينى بچه هايت اتوبوس را گذاشته اند روى سرشان؟ خجالت نمى کشى که حقوق اجتماعى مردم را زير پا مى گذارى؟ نفر دوم مى گويد: بله، حق با شماست اما من الان از مراسم تدفين همسرم آمدم، اين بچه ها مادرشان را از دست داده اند و دارند براى مادرشان بى تابى مى کنند چون مادرشان چند ساعت پيش مرده است. شما خودتان را بگذاريد جاى مرد اولى، مى بينيد چقدر از پيشداورى خودش پشيمان شد. اول فکر مى کرد کاملا" حق به جانب است اما وقتى با واقعيت مواجه شد با يک موضوع کاملا" متفاوت مواجه شد و تازه مى خواست به مرد دوم هر کمکى که از دستش برمى آيد برساند. مشکل عده اى پيشداورى است. بدون آنکه بدانند شرايط چيست، پيشداورى مى کنند.
خبرنگار : بعضى همکاران ما هم به اين پيش داورى و شايعات دامن مى زنند به هر حال غرض ورزى هم دارند. يا از عده اى پول مى گيرند که اين کارها را بکنند چون احساس مى کنند که شايد شما رقيب شان باشيد يا اينکه غرض ورزى شخصى مى کنند نظر شما در اين مورد چيست؟
محمدرضا گلزار : بعضى ها به خاطر اينکه مثلا" من با آنها مصاحبه نکرده ام يا به هر دليل ديگر. اما مردم که اينگونه نيستند. بعضى همکاران شما اين اطلاعات غلط را به مردم مى دهند.
خبرنگار : به هر حال در اين 10 ، 12 سال، مدام برايتان شايعاتى درست شد اما به هر دوره از زندگى تان که نگاه مى کنيم به جز آن حواشى که خيلى ربطى به شما نداشت بخش هايى هم که ربط داشت مربوط به زندگى عادى هر شخص زنده است، در تمام اين سال ها شما يک پسر خوب بوديد: اهل تحصيل، ورزش، کار، موفقيت و بدون آلودگى هاى معمول برخى از جوانان جامعه. البته در مورد آن حواشى، اگر قرار باشد واقع بينانه و بدون غرض ورزى نگاه کنيد در هر مقطع از زندگى تان شما در حال تلاش هستيد و انرژى تان را صرف موفقيت در امور مثبت کرديد. به نظر مى رسد اگر هنرپيشه نمى شديد و تجارت مى کرديد هم با همين انرژى جلو مى رفتيد. آيا اين رازى بود که خودتان در خودتان کشف کرديد؟
محمدرضا گلزار : من آدمى شديدا" با انرژى هستم و دوست دارم به نحو احسن کارى را که وارد آن مى شوم انجام بدهم اما در هر مقطعى هر کارى انجام مى دهم، درگير حاشيه مى شود. نمى دانم شايد بعضى ها به جاى آنکه سعى کنند خودشان پيشرفت کنند، انرژى شان را صرف حاشيه سازى براى ديگران مى کنند تا آن طرف به چشم نيايد يا کوچک شود. مثلا" من پارسال رفتم به تيم واليبال ارتعاشات صنعتى و شدم مربى بدنسازى. بعضى ها، قبل از آنکه بيايند سوابق واليبال مرا بررسى کنند و بدانند که من يک واليباليست حرفه اى بودم شروع کردند به گفتن چيزهايى که واقعا" هيچ دليلى نداشت. سوابق واليبال من اينجا هست و آن را به شما مى دهم. من از بچگى واليبال را پيگيرى مى کردم، در تيم نوجوانان بازى مى کردم، در تيم جوانان و بزرگسالان بازى کردم و در تيم هاى خوبى هم بودم. با مربيان خوبى هم کار کردم. مربيان من الان مربيان سوپر ليگ هستند و اينها همه اش مستند هست و اگر بخواهيد براى شما مى گويم.

خبرنگار : اگر بگوييد خيلى خوب است.
محمدرضا گلزار : من در تيم پاس بازى مى کردم و آنجا مربى من جناب سرهنگ حيدر خان بود که سال ها مربى تيم ملى بود. در پارس خودرو و شيشه و گاز در تيم فرهاد داخم بازى کردم. حسن نبى مربى من بود. در ديهيم و استقلال شرق يا نصر بازى کردم. در باشگاه هاى مختلف بودم حالا گيريم که من اصلا" واليباليست هم نمى بودم، من آمدم ورزش را با سينما ادغام کردم. يعنى وقتى من به سالن هاى ورزشى مى رفتم اين باعث مى شد يک عده آدم ديگر بيايند به سالن هاى ورزشى و به ورزش روى بياورند. آيا اين اتفاقى است که بايد از آن حاشيه سازى کرد؟ آيا بايد کسانى بيايند از بخش هاى بد آن بهره بردارى و سوءاستفاده کنند؟
خبرنگار : اين حس ها و شرايط که بعدا" برايتان به وجود آمد باعث شد ماشاءالله موفق باشيد و حاشيه هايى هم برايتان به وجود مى آيد. البته در اينجا دو نکته وجود دارد که ادم هاى موفق به آن توجه دارند: يکى اينکه ادم هاى بزرگ مشکل هاى بزرگ دارند دوم اينکه مردم هيچ وقت به قطارى که ايستاده سنگ نمى اندازند. هميشه به قطارى که در حال حرکت است، يعنى دارد پيشرفت مى کند سنگ مى اندازند. آيا اين استراتژى ها به شما کمک مى کند که با حاشيه ها کنار بياييد؟ به هر حال حاشيه آدم را اذيت مى کند و تأثير روحى بدى دارد . ايا اين حاشيه اذيتتان کرده يا برايتان انگيزه شده براى جلوتر رفتن؟
محمدرضا گلزار : من مى گويم تا باد مخالف نباشد بادبادک بالا نمى رود. وقتى مى خواهى برسى به اوج باد مخالف حتما" بايد باشد تا اين اتفاق بيافتد. حاشيه ها آزاردهنده است چون گاهى اوقات لطمات جبران ناپذيرى به آدم مى زند. مثلا" وقتى مجله اى را باز مى کنم، مى بينم مغرضانه تيترى زده و مطلبى نوشته شده که خودش و دوستانش از آن استفاده کنند و اين آدم با خودش فکر نمى کند که دارد به يک انسان ديگر لطمه مى زند، من مى گويم آدم نبايد راضى شود به هر قيمتى پول در بياورد.
خبرنگار : اگر بخواهيد به تمام کسانى که اين حاشيه ها را پررنگ کردند يک جمله بگويى، چه مى گويى؟
محمدرضا گلزار : مى دانيد من به مادرم چه مى گويم؟ مادرم مى گويد ديدى فلان جا فلانى برايت چه نوشته؟ مى گويم مادر من، اين آدم ها گناه دارند.حق دارند، براى اينکه گاهى اوقات خودم را جاى آن آدم ها قرار مى دهم و مى گويم شايد، يک درصد اگر من هم جاى آن آدم بودم، شايد آن اشتباه را من هم مرتکب مى شدم.
خبرنگار : اگر بخواهيم به شکل منفى به اين قضيه نگاه کنيم ، عده اى فکر مى کنند که بعضى ها دلشان مى خواهد هميشه خبرساز باشند بنابراين هميشه سعى مى کنند دور و برشان اخبارى وجود داشته باشد. بدون آنکه بخواهيم غيبتى بکنيم، چند نفر از فوتباليست هاى ما اينطورى هستند.
محمدرضا گلزار : من فکر نمى کنم هيچ آدمى حاضر باشد براى خودش شرايطى را درست کند که برايش حاشيه ى منفى بسازند. آدم هايى که براى من حاشيه سازى مى کنند چند دسته هستند: يک سرى از روى حسادت اين کار را مى کنند، اينها آنهايى هستند که گناه دارند! دعا مى کنم خدا کمکشان کند. يک عده هم هستند که مغرضانه رفتار مى کنند و اين دلايل مختلفى دارد. آنهايى که نتوانستند از من بهره بردارى کنند، مصاحبه از من خواسته اند من نداده ام ساعت ها با سبد هاى گل دم در دفترم منتظر مانده اند و من چون جنس اين آدم هاى کثيف و بدظاهر مطبوعاتى را مى شناختم جوابشان را نداده ام و يا مانند ديگر همکاران عزيزم تطميعشان نکرده ام عکس مرا روى جلد مى گذارند تا مجله به فروش مطلوبشان برسد. اما در باند يک گروه ديگر از اين آقايان هستند که دارند از آنها تطميع مى شوند و دارند خرجى زندگيشان را از آنها در مى آورند بايد اسم مرا بزند تا مجله اش بفروشد اما نمى خواهند يا اجازه ندارند در داخلش خوب بنويسند. مجبور است مجموعه اى درست کند که مرا بکوبد، آنها گناه ندارند، آنها مطمئنا" جواب اين کارشان را خواهند گرفت.
خبرنگار : آيا خودتان انتقادپذير هستيد؟
محمدرضا گلزار : هر آدمى که بخواهد پيشرفت کند بايد انتقاد غيرمغرضانه را بپذيرد. من انتقادى را که مغرضانه باشد نمى پذيرم، همه چيز را مى سپارم به قضاوت مردم. شما کارنامه ى بازيگرى مرا مورد قضاوت قرار بدهيد و قضاوت کنيد. ما 70 ميليون نفر جمعيت داريم آيا اين تعداد آدمى که تعدادشان يک رقمى است، همه آنها را و قلم شان را مى شناسند و آنها مدام دارند در مجلات مختلف بر عليه من مى نويسند، يک طرف هستند و آن 70 ميليون نفر آدم ديگر يک طرف ديگر؟ بگذاريد مردم قضاوت کنند که آيا گلزار نسبت به فيلم سام و نرگس که اولين فيلمش بود تا فيلم «دو خواهر» چقدر پيشرفت کرده.
خبرنگار : آيا اين اتفاق افتاده که انتقادى را از کسى ديده يا خوانده باشيد و آن را دوست داشته باشيد؟
محمدرضا گلزار : بله، در مورد بعضى از فيلم هاى من گفته اند که نبايد در آنها بازى مى کردم.
خبرنگار : مى توانيد اين فيلم ها و سکانس ها را بگوييد؟
محمدرضا گلزار : نه، درست نيست اسم فيلمى را ببرم چون کارگردان و تهيه کننده لطمه مى بينند و طبيعتا" فيلم هايى در کارنامه ى من هست که پکيج فيلم باعث شده آن فيلم موفق شود. شما فيلمنامه را مى خوانى و مى بينى پتانسيل خوب بودن را دارد اما گروه، از کارگردان، بازيگر، فيلمبردار و همه نتوانسته اند مجموعه ى خوبى را به وجود بياورند.
خبرنگار : مى گويند شما يک خصلت داريد که مشخصه ى آدم هايى است که به قضايا حسى نگاه مى کنند. مى گويند شما اگر کسى را به عنوان دوست بپذيريد و بدانيد مغرض نيست خيلى دوست خوبى هستيد.
محمدرضا گلزار : بله، پاى دوستى هايم مى ايستم. من خيلى دلى به قضايا نگاه مى کنم.
خبرنگار : در حوزه ى سينما يک سرى اتفاقات هم بوده که باعث شده به اتفاقات دامن زده شود. مثل وقتى که رفتيد با آقاى بيضايى کار کنيد و نشد. چون دقيقا" مشخص نشد که به چه خاطر بود، حاشيه هايى هم به وجود آمد.
محمدرضا گلزار : دليلى نمى بينم برايش توضيح بدهم. من مى گويم خدا وقتى بندگانش را دوست دارد هر اتفاقى که برايشان مى افتد بهترين اتفاق است که بايد برايشان بيافتد. مثلا" من الان ناراحت نيستم که در فيلم «سربازان جمعه» آقاى کيميايى بازى نکردم. از اينکه در کار آقاى بيضايى بازى نکردم ناراحت نيستم و يکسرى اتفاقات ديگر که الان يادم نيست. هيچ کدام از کارهايى که نشده در اثر کوتاهى من نبوده پس اعتقاد دارم بهترين اتفاق که قرار بود براى من بيافتد همين است که اتفاق افتاده چون من اصلا" کوتاهى نکردم.
خبرنگار : بزرگترين انتقادى که خودتان از خودتان داريد چيست؟
محمدرضا گلزار : چه سؤال خوبى؟ (فکر مى کند)... زياد از خودم انتقاد دارم. کدامشان را بگويم؟
خبرنگار : بزرگترين شان را. مثلا" تا حالا شده که دچار غرور شويد؟
محمدرضا گلزار : اين را بايد از بقيه بپرسيد. من اگر دچار غرور شده باشم که اين را نمى بينم، شما بايد از کسانى که با من نزديک هستند يا با من کار مى کنند بپرسيد.
خبرنگار : منظورم اين بود که خودتان احساس کنيد که داريد مغرورانه جواب مى دهيد و حرف مى زنيد. آيا در اين صورت جلوى خودتان را گرفته ايد يا اينکه اجازه داديد آن اتفاق بيافتد؟
محمدرضا گلزار : من چون شديدا" آدم روراستى هستم، زمانى احساسم در برخورد با آدم ها فرق مى کند که احساس کنم با من روراست نيستند. من همان محمدرضا گلزارى هستم که از زمانى که خودم را شناخته بودم. الان هم که رو به روى شما نشسته ام هم همان هستم منتها فقط به خاطر موقعيت اجتماعى و شغلى که دارم شرايطم فرق کرده اما خودم فرق نکرده ام.
خبرنگار : در مورد قضيه ى غرور شما، آدم ها تقريبا" به دو دسته تقسيم مى شوند: آنهايى که شما را از نزديک نمى شناسند فکر مى کنند که مغروريد و اين شايد به حالت چهره تان برگردد اما آنها که به واسطه ى همکارى شغلى شما را مى شناسند اينطورى نمى گويند. مثلا" خانم يثربى که مدتى با شما براى کار آقاى حاتمى کيا همکار بود مى گفت من در مورد آقاى گلزار طور ديگرى فکر مى کردم اما او خيلى خوب همکارى مى کرد. آقاى بانکى هم در مورد اين همکارى همين را گفت.
محمدرضا گلزار : مردم هم وقتى مرا مى بينند همين حس را دارند. آنها مى گويند ما فکر مى کرديم تو حتما" خيلى مغرور و بداخلاق هستى اما مى بينند که من اينطورى نيستم چون مردم را دوست دارم.
خبرنگار : بعضى ها وقتى مشهور مى شوند، خصوصا" در سال هاى اول شهرت شان، بين آنها و خانواده شان فاصله مى افتد. آيا براى شما چنين حالتى به وجود نيامد؟ آيا شده که مثلا" مادرتان چنين حسى کرده باشد و به شما هم عنوان کند؟
محمدرضا گلزار : اين را بايد از آنها بپرسيد. من که چنين حسى ندارم.
خبرنگار : آيا کار نکرده اى هست که دوست داشتيد انجامش مى داديد؟
محمدرضا گلزار : کار نکرده اى که دوست داشتم انجام بدهم خلبانى است. خيلى دوست داشتم خلبان شوم و پريدن با چتر را هم دوست دارم. اما مى ترسم که اين کار را انجام بدهم و دوباره آقايان شروع کنند که فلانى اين کار را کرده و حاشيه درست کنند. مگر اينکه يواشکى بروم با چتر بپرم.
خبرنگار : فکر نمى کنم تهيه کننده ها هم اجازه بدهند.
محمدرضا گلزار : بله، فکر مى کنم شکايت کنند، مى گويند بدآموزى دارد!
خبرنگار : خيلى از آنهايى که دنياى سينما و ستاره هايش را نمى شناسند فکر مى کنند آنها يا جلوى دوربين هستند يا در حال تفريح هستند. فکر نمى کنند که شما داريد يک جايى را اداره مى کنيد، يکسرى کارمند داريد و بايد آنها را اداره کنيد. فکر مى کنم بد نباشد برنامه ى روزانه تان را بگوييد.
محمدرضا گلزار : من هر روز صبح که از خواب بيدار مى شوم اول در خدمت خانواده هستم و بعد مى روم باشگاه و بعد از آن مى روم خانه. نه به رستوران مى روم، نه کافى شاپ، نه بيرون مى روم. اينها همه مستند است. تا اين زمان که مجله دارد بيرون مى آيد هيچ کس نمى تواند بگويد من هفته ى پيش گلزار را در رستوران يا فلان کافى شاپ ديدم. نمى روم چون زندگى من سخت شده، شايد بعدا" بروم اما الان بيشتر از يک سال است که اين کار را نمى کنم. همه اش سر کار هستم و ورزش مى کنم.
خبرنگار : فکر مى کنم به ندرت هنرمندى پيدا مى شود که صبح اش را با ورزش شروع کند. در دفتر چطور؟ آيا به بچه هايى که اينجا کار مى کنند سخت گيرى مى کنيد؟
محمدرضا گلزار : نه، اينجا يک عده جوان دارند کار مى کنند که همه شان هم پسر هستند منشى هاى دفتر هم مرد هستند، ورود خانم ها هم ممنوع است. يک عده را اينجا جمع کرده ايم که دارند کار مى کنند و هم خرج خودشان را مى دهند و هم خرج خانواده هايشان را و با عشق مى آيند سرکارشان. بابت اين مسئله خيلى خوشحالم.
خبرنگار : آنها با يک گلزار ديگر مواجه مى شوند؟
محمدرضا گلزار : آنها برادران من هستند. البته بايد از خوشان بپرسيد.
خبرنگار : يک عده از همکاران شما هستند که مى خواهند اداى روشنفکران جامعه را در بياورند و خودشان را از مردم جدا کنند و وصل کنند به يک گروهى خاص. تفاوت رضا گلزار با کسانى که اينطورى نگاه مى کنند را در چه مى بينيد؟ چرا هيچ وقت نتوانستيد اينطورى باشيد؟
محمدرضا گلزار : براى اينکه آنها خودشان نيستند و دارند ادا در مى آورند و در زندگى شان هم همين طور بوده اند. فکر مى کنم اگر بخواهم بيشتر توضيح بدهم داستان مى شود.
خبرنگار : يک سؤال همين الان به ذهنم آمد. اگر بخواهيد از بين بازيگران سوپراستار الگويى داشته باشيد، الگوى شما کدام يک از بازيگران سينماى قديم است؟
محمدرضا گلزار : من الگو بردارى نمى کنم اما به همه احترام مى گذارم و همه برايم قابل احترام هستند.
خبرنگار : وقتى تنها هستيد چه نوع موسيقى را گوش مى کنيد؟
محمدرضا گلزار: من همه سبک موسيقى را گوش مى کنم.
خبرنگار : آيا موسيقى سنتى را هم گوش مى کنيد؟
محمدرضا گلزار : بله اما کمتر. براى موسيقى سنتى فرصتى واقعا" نيست. در ماشين که قطعا" گوش نمى کنم و در تنهايى و خلوت هم که واقعا" اين فرصت را ندارم.
خبرنگار : با توجه به اينکه کار حرفه اى هنر را با موسيقى شروع کرده ايد آيا هنوز آن دوران را دوست داريد يا اينکه سينما آنقدر وقتتان را گرفته که به آن فکر نمى کنيد؟
محمدرضا گلزار : خيلى دوست دارم که دوباره يک گروه تشکيل بدهم و موسيقى کار کنم کما اينکه يک کارى را شروع کرديم که يک مقدار جان گرفت اما برخورد کرد با کار دو خواهر و گرفتارى هاى خاص خودش که مجبور شدم رهايش کنم.
خبرنگار : کار با آقاى بانکى چطور بود؟
محمدرضا گلزار : آقاى بانکى خيلى مرد خوبى است. قبل از اينکه شروع به کار کنيم، حقيقتا" تصور من از ايشان همين نبودکه الان شناختم. من در طول فيلم خيلى با ايشان راحت بودم و سعى کردم تمام انرژى ام را بگذارم. من هر وقت وارد هر کارى مى شوم تمام انرژى ام را مى گذارم. دو خواهر خيلى کار سختى بود از اين بابت که موهاى من Extension بود و فقط خود آقاى گريمور بايد سر مرا مى شست و خيلى سخت بود. وقتى آفيش ما 6 صبح بود من بايد ساعت 4 صبح از خواب بيدار مى شدم، ريش مى زدم، موهايم را به طريقه ى خيلى سختى مى شستم چون در حالت عادى آن مو شسته نمى شد و بايد مى رفتم جايى که براى اين کار آماده شده بود. دو ساعت جلوتر از همه ى گروه مى رفتم. گاهى اوقات 12 ساعت، يعنى تا 6 بعدازظهر فيلمبردارى مى کرديم، يک بار 36 ساعت بدون استراحت کار کردم.
خبرنگار : يک سکانس هست در آخر هاى فيلم که شما قرار است در آن بدون کات چندين بار نقش امير و افشين را با هم بازى کنيد.
محمدرضا گلزار : بله، آن سکانس نزديک به چهار دقيقه بود. آن پلان در حين فيلمبردارى کات نخورده بود مگر پاى ميز مونتاژ. کل پلان را يکسره گرفتند. من بايد مى رفتم پشت در يکى دو ثانيه فرصت داشتم که موهايم را باز کنم و هم عينکم را بگذارم و در دور بعد بايد عينکم را برمى داشتم و موهايم را مى بستم تا از افشين به امير و برعکس تبديل مى شدم. در اين فاصله بايد تغيير لحن هم مى داديم و آن پشت با صدايم بازى مى کردم و وارد کادر مى شدم. تمام اين اتفاقات ظرف همان يک ثانيه مى افتاد و من در اين مدت نزديک به چهار دقيقه چيزى حدود يازده بار از افشين به امير و از امير به افشين تغيير وضعيت دادم. بعدا" خودشان براى اينکه آن اتفاق را نشان بدهند سر ميز مونتاژ يک نما اضافه کردند.
خبرنگار : اين سکانس خوبى در بازيگرى شماست. البته کاش آن کات را هم نمى دادند.
محمدرضا گلزار : نه، بايد مردم مى ديدند که چه اتفاقى مى افتد.
خبرنگار : همکارى با خانم کريمى چطور بود؟
محمدرضا گلزار : ايشان يک بازيگر حرفه اى هستند و اين اولين تجربه ى من در کنار ايشان بود و تجربه ى خوبى هم بود.
خبرنگار : مردم اين چهره ى شما را خيلى دوست دارند و شما هم هميشه با همين چهره بازى کرديد. آيا حاظريد با چهره اى که شکسته شده بازى کنيد؟ شايد بعضى ها فکر مى کنند شما خودتان به عنوان يک بازيگر هم همين چهره را بيشتر دوست داريد.
محمدرضا گلزار : پيش نيامده. شما فيلم دو خواهر را مقايسه کنيد با فيلمى مثل بوتيک. آيا اين ها در يک مدل و سبک است؟ آيا اين بازى ها يکى است؟ بايد فيلمنامه اش موجود باشد اگر خوب بود و لازم بود اين کار را هم مى کنم. الان کدام فيلم را مى بينيد که در سينماى بدبخت بيچاره ى ما با اين شرايط ساخته مى شود؟ کدام فيلمنامه را بر اين اساس که الان شما مثال مى زنيد مى نويسند؟
خبرنگار : يعنى اگر باشد شما آمادگى اش را داريد که چهره ى تان را بشکنيد؟
محمدرضا گلزار : بستگى دارد. اگر فيلمنامه اش را دوست داشته باشم حتما" اين کار را مى کنم. من کار دومم فيلم زمانه بود. به من گفتند اين فيلم، فيلم جشنواره هاى خارجى و موفق خواهد شد به من گفتند بايد روى ويلچر بنشينى و نقش فردى فلج را بازى کنى و بايد موهايت را بزنيم و من همه ى اين کارها را کرده ام و اين کار دوم من بود. بايد احساس کنى فيلمنامه اى هست که جواب مى دهد و آن وقت شما هر کارى را برايش انجام مى دهى.
خبرنگار : دو سه فيلم از شما که خيلى موفق بودند، فيلم هاى کمدى رمانتيک هستند. آيا اين ژانرى است که شما خودتان هم دوست داريد؟
محمدرضا گلزار : طنز موقعيت را؟
خبرنگار : طنز موقعيت يا کمدى رمانتيک.
محمدرضا گلزار : بله. من سر اين کار سه بار زير سرم رفتم چون در نود و پنج درصد سکانس ها حضور دارم و واقعا" تحت فشار کار بودم. يک نفر مى آمد و به من سرم مى زد و پول بيشترى هم مى گرفت و راضى بود از اين اتفاق! پرسيد آقاى گلزار اين فيلمبردارى تان کى تمام مى شود؟ مى خواست ببيند من تا کى هستم و تا کى مى تواند سرم بزند و پول بگيرد! گفتم فکر مى کنم اين دفعه، دفعه ى آخرى است که سرم مى زنيد!
خبرنگار : به خاطر فشار کارى مى رفتيد زير سرم؟
محمدرضا گلزار : بله.

خبرنگار : نمى توانستند زمان فيلمبردارى را بازتر کنند؟
محمدرضا گلزار : نه. قطعا" آنها هم تحت فشار بودند. بايد لوکيشن ها را تحويل مى دادند و عوامل هم از تهران آمده بودند و اکثرا" همه مى خواستند برگردند. مثلا" من آنجا کار مى کردم و خانم کريمى در کنار من و بعد که سکانس هايش تمام مى شد بليط مى گرفتند مى آمد تهران و خانم شاکردوست مى آمد اصفهان در کنار من کار مى کرد و ايشان مى آمد تهران و آقاى کميلى مى آمد. آنها به هر حال شش، هفت روز در تهران تعطيلى داشتند اما من بى وقفه کار مى کردم.
خبرنگار : اين دومين همکارى شما با خانم شاکردوست بود؟
محمدرضا گلزار : سومين همکارى ما بود. گل يخ، مجنون ليلى و دوخواهر.
خبرنگار : گل يخ اولين تجربه ى بازيشان بود. وقتى با ايشان مصاحبه کرديم خيلى از کمک هاى شما سر اين فيلم مى گفت. شما ستاره بوديد و او يک نابازيگر. روى چه حسى به ايشان کمک مى کرديد؟
محمدرضا گلزار : بالاخره ايشان کار اولشان بود و اگر سؤالى داشت يا کارى مى توانستم انجام بدهم سعى مى کردم کمک کنم.
خبرنگار : اگر عيبى ندارد بگوييد. الان مردم مى دانند که دچار حاشيه هاى بسيارى شديد که به قول خودتان واقعيت ندارد. اگر امکان دارد بيشتر توضيح دهيد تا علاقه مندان شما بيشتر شما را بشناسند.
محمدرضا گلزار : من بايد بگويم 11 سال شاگرد اول مدرسه و منطقه بودم. ظرف اين 11 سال هميشه نفر اول تمام مدارس دخترانه و پسرانه ى منطقه بودم. دوستانم مى گويند وقتى مى آمديم بورد را نگاه کنيم مى دانستيم شاگرد اول کيست و بيشتر دنبال نفرهاى بعدى بوديم، به جز سال آخر که من تغيير رشته دادم و رفتم تجربى تا رشته ى دندانپزشکى را بخوانم. وقتى سال سوم بودم در رشته ى مهندسى مکانيک قبول شدم و سال چهارم را رفتم تجربى تا دندانپزشکى بخوانم. همزمان با آن هميشه ورزش مى کردم و کاپيتان تيم واليبال منطقه بودم، به تيم استان تهران دعوت شدم و ... مدام به اسکى مى رفتم و زبانم را همان موقع که درس مى خواندم تکميل کردم، احساس مى کردم که بايد از اين شرايط استفاده ى کامل کنم.
خبرنگار : آيا اين احساس را هم داشتيد که قرار است متفاوت باشيد؟
محمدرضا گلزار : من متفاوت بودن را دوست داشتم. دوست داشتم مورد تشويق قرار بگيرم. دوست داشتم هر دفعه که معلمم مى آيد داخل مدرسه از همان روز اول صدا کند و بگويد گلزار بلند شو و بقيه برايش دست بزنند. دلم مى خواست در همه ى کارها موفق و متفاوت باشم.
خبرنگار : اين به خاطر يک احساس اعتماد به نفس هم هست. معمولا" کسى که درسش را خوانده، براى همه چيز آمادگى دارد و نگران چيزى نيست، اين حس را دارد.
محمدرضا گلزار : شايد همين طور است که مى گوييد.
خبرنگار : بخشى از اين اعتماد به نفس شايد برمى گردد به شرايطى که خانواده براى فرزندش فراهم مى کند. آيا در مورد شما هم اينطورى است يا اينکه خودتان متفاوت از بقيه اين طور فکر مى کرديد؟
محمدرضا گلزار : همه ى اين حس هايم به خاطر حمايت ها و کمک هاى پدر و مادرم بود. من از همان بچگى از کم داشتن و کم کارى و تنبلى متنفر بودم.
خبرنگار : آيا تاکنون تأثير مستقيم الگو بودنتان را روى جوان ها ديده ايد؟ يک بار در يک فروشگاه يک پسر نوجوانى يک بلوز با آرم گوچى مى خواست. فروشنده مى پرسيد کدام مدل؟ مى گفت همان که آقاى گلزار پوشيده و داشت توضيح مى داد. آيا خودتان با اين قضيه برخورد کرده ايد؟
محمدرضا گلزار : بالاخره هر جا، در هر کشورى اين اتفاق مى افتد، مردم وقتى فيلمى را مى بينند، همذات پندارى مى کنند. پسرها خودشان را جاى نقش اول فيلم مى گذارند و دخترها هم خودشان را جاى بازيگر نقش زن فيلم قرار مى دهند. وقتى يک بازيگر و شخصيت محبوب باشد اين حالت بيشتر است. براى من هم از اين اتفاقات افتاده است. آرايشگرم مى گويد خيلى از پسرها مى آيند مستقيم مى گويند موهايم را شبيه به فلانى بزن. يک خاطره ى بامزه هم برايتان بگويم. براى يکى از مراسم ها رفته بودم کرمان. دير وقت از هتل آمدم بيرون تا بروم دم يک دکه يک روزنامه بخرم و بيايم. ديدم يک جوان يک مجله را که عکس من روى آن است برداشت و بى اغراق هفت، هشت دقيقه داشت همينطورى نگاه مى کرد. پشت سرش ايستاده بودم و کنجکاو بودم ببينم مى خواهد چکار کند. هفت، هشت دقيقه عکس را از زواياى مختلف همينطورى نگاه مى کرد. من زدم پشت پسره! برگشت و نگاه کرد. در آن لحظه واقعا" فکر کرد که دارد خواب مى بيند. نگاه مى کرد و عقب عقب مى رفت و فقط جيغ نکشيد خيلى صحنه ى جالبى بود. داشت عکس مرا نگاه مى کرد و فکر مى کرد از آسمان آمده ام!
خبرنگار : فکر مى کنم يکى از دلايلى که باعث مى شود از اين حواشى ناراحت بشويد وقتى است که مى دانيد به هر صورت الگوى بسيارى از نوجوانان و جوانان هستيد و اين حواشى ممکن است براى آنها بدآموزى داشته باشد.
محمدرضا گلزار : درست مى گوييد مخصوصا" تريبونى هم وجود ندارد که من بروم پشت آن تريبون و براى مردم صحبت کنم و از خودم دفاع کنم و بگويم اين حواشى که درست شده همه اش دروغ است و پاپوش است. مثلا" راجع به آن بلوتوثى که آمده بود، با اندک دقتى مشخص بود که جعلى است و دو فيلم چسبانده شده به هم است. ما اين را توضيح داديم و تبرئه شديم و حکم دادگاهش هم هست. من و آقاى حيايى در منزل آقاى حيايى بوديم و فيلم دوم را چسبانده بودند به فيلمى که مشخصا" از لحاظ نوع موسيقى، نوع نورپردازى و وقفه اى که وسط فيلم است معلوم است که دو فيلم مجزاست. يک عده دوست ندارند باور کنند که خيلى هم اصرار نداريم که باور کنند. آنهايى که الگو بردارى مى کنند بروند ببينند و بررسى کنند تا متوجه شوند ما چه شرايط سختى را مى گذرانيم. مسائل ديگرى هم هست که اگر لازم باشد هم راجع به آنها صحبت خواهم کرد. مسائلى که مردم باز دارند در موردشان صحبت مى کنند و من حتما" راجع به آنها صحبت خواهم کرد.
خبرنگار : الان نمى خواهيد صحبت کنيد؟
محمدرضا گلزار : نه، بگذاريد براى بعد.
منبع : هفته نامه ایران دخت . منبع عکس ها وبلاک گروپ اختصاصی گلزاره
این شما و این هم 3 آهنگ جدید بابک از فیلم 2خواهر :
فرمت mp3 و کیفیت ۱۶۰
پناهم بده
دیگه تمومه
دریا
فرمت ogg و کیفیت ۴۸
پناهم بده
دیگه تمومه
دریا